وقتی بود نمی دیدم
وقتی می خواند نمی شنیدم
وقتی دیدم که نبود
وقتی شنیدم که نخواند
چه غم انگیز است وقتی
چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد
می نالد
و تو تشنه ی آتش باشی و نه آب
و وقتی چشمه خشکید و از آسمان آتش بارید
و از زمین آتش روئید
تو تشنه ی آب گردی و نه آتش
و بعد عمری گداختن
از غم نبودن کسی که
تا بود از غم نبودن تو می گداخت